یک فنجان زندگی

  • ۰
  • ۰

عشق زمستانی

گفتی چه خبر؟ از تو چه پنهان خبری نیست

در زندگی ام، غیر زمستان خبری نیست

 

در زندگی ام، بعد تو و خاطره هایت

غیر از غم و اندوه فراوان خبری نیست

 

انگار نه انگار دل شهر گرفته ست

از بارش بی وقفه ی باران خبری نیست

 

ای کاش کسی بود که می گفت به یوسف

در مصر به جز حسرت کنعان خبری نیست

 

از روز به هم ریختن رابطه ی ما

از خاله زنک بازی تهران خبری نیست!

 

گفتند که پشت سرمان حرف زیاد است

از معرفت قوم مسلمان خبری نیست!

 

در آتش نمرود تو می سوزم و افسوس

از معجزه ی باغ و گلستان خبری نیست!

 

در فال غریبانه ی خود گشتم و دیدم

جز خط سیاهی ته فنجان خبری نیست

 

گفتی چه خبر؟

گفتم و هرگز نشنیدی

جز دوری ات ای عشق، به قرآن خبری نیست...

 

  • ۹۶/۰۸/۰۱
  • مهدی یار

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی